او سعی نمیکند از جنایتی که انجام داده است فرار کند. برعکس، او در حال غرق شدن در حس گناه است. او در حال اندیشیدن به حس مرگ با خود میگوید: این حس با چیزی که در ویتنام داشتم فرق میکند، چون آنجا قدرت انتخاب داشتم.
در روز اعدام وی، موها و ابروهایش تراشیده میشود که باعث میشود او شبیه آدمهای فضایی به نظر برسد. در این روز بیشتر افراد نسبت به هر روز دیگر از زندگی او با او مهربان بودند اما او پر از ترس و وحشت غریزی یک انسان از مرگ است. در حالی که او به صندلی بسته شده است، آهنگ The Old Rugged Cross” روی سیستم صدای زندان پخش میشود، و زندانیان برای خفه کردن صدای آهنگ لیوانهای فی خود را بر روی میلههای سلولهای خود میکوبند.
فیلم با این تصاویر میخواهد ما را با وحشت درون هرب آشنا کند. با دیدن این صحنهها آنچه به بیننده القا میشود فقط ترس از مرگ نیست. بلکه این درک وحشتناک است که مرگ وی جزئی از سیستم اعدام جاری در این شهر است.
این سیستم اعدام نشانگر مرگ به عنوان یک گسترش وحشت آور برده داری، یعنی همان موضوع فیلم فقط بخشش” است. این فیلم یک درام حقوقی با زندگی واقعی است، یا شاید باید آن را یک درام حقوق مدنی بنامیم.
در این فیلم برایان استیونسون با نجات جان مردانی که احساس میکند برادرانش هستند و برای به دست آوردن عدالت در جایی که قانون خودش نوعی خشونت است، تلاش میکند. او برای رسیدن به حقوق بی گناهان در جایی که حقوق انسانی اهمیتی ندارد، میجنگد. برایان از شهر دلاور، برای ادامه جنگ در شهر جنوبی آلاباما آمده است.
درباره این سایت